English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (7865 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
persona non grata U شخص پذیرفته نشده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
parity U سیگنال وقفه از تابع بررسی خطا که بیان میکند داده دریافتی در برسی پریتی پذیرفته نشده و آسیب دیده است
alekhine's variation U واریاسیون الخین در گامبی وزیر پذیرفته نشده شطرنج
king's gambit declined U گامبی شاه پذیرفته نشده
non matriculated U دوره دبیرستان را بپیان نرسانده یا بدانشگاه پذیرفته نشده
queen's gambit declined U گامبی وزیر پذیرفته نشده
slav declined U اسلاو پذیرفته نشده
Other Matches
unpremediated U پیش بینی نشده الهام نشده غیر منتظره
undisciplined U تربیت نشده تادیب نشده بی انتظام
uncommitted U غیر متعهد نشده تعهد نشده
unbroke U رام نشده سوقان گیری نشده
unbaoked U سوار نشده رام نشده بی پشتیبان
unobligated U اعتبارتعهد نشده تعهدات پرداخت نشده
unpicked U نچیده گزین نشده انتخاب نشده
unborn U هنوز زاده نشده هنوززاده نشده
unresolved U تصمیم نگرفته حل نشده تصفیه نشده
unsought U جستجو نشده کشف نشده
irredenta U انجام نشده جبران نشده
unredeemed U جبران نشده سبک نشده
inconsummate U تکمیل نشده انجام نشده
undirected U رهبری نشده راهنمایی نشده
uncharged U محسوب نشده رسمامتهم نشده
untried U امتحان نشده محاکمه نشده
unset U جایگزین نشده جاانداخته نشده
unsifted U الک نشده رسیدگی نشده
unasked U خواسته نشده پرسیده نشده
unintended saving U پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
agreed U پذیرفته
avowed U پذیرفته
adopted U پذیرفته
unquestioned U پذیرفته
taken U پذیرفته
received U پذیرفته
accepted U پذیرفته
agreed to U پذیرفته
admitted U پذیرفته شده
his was granted U دعایش پذیرفته شد
authorised [British] <adj.> <past-p.> U پذیرفته شده
he was received to membership U بعضویت پذیرفته شد
to go down U پذیرفته شدن
agreed <adj.> <past-p.> U پذیرفته شده
allowed <adj.> <past-p.> U پذیرفته شده
approved <adj.> <past-p.> U پذیرفته شده
authorized <adj.> <past-p.> U پذیرفته شده
passed <adj.> <past-p.> U پذیرفته شده
to pass muster U پذیرفته شدن
inductee U استخدامی پذیرفته شده
acceptably U چنانچه پذیرفته شود
accepted barbarism U غلط مشهور یا پذیرفته
administrative acceptees U پرسنل پذیرفته شده
slav accepted U اسلاو پذیرفته شده
incomplete U انجام نشده پر نشده
matriculated U در دانشکده یادانشگاه پذیرفته شدن
to meet with a repulse U پذیرفته نشدن پاسخ رد شنیدن
matriculate U در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
matriculating U در دانشکده یادانشگاه پذیرفته شدن
to be called at the bar U به سمت وکالت پذیرفته شدن
matriculate U در دانشکده یادانشگاه پذیرفته شدن
matriculates U در دانشکده یادانشگاه پذیرفته شدن
queen's gambit accepted U گامبی وزیر پذیرفته شده
matriculates U در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
matriculating U در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
to pass for U پذیرفته یا شناخته شدن بجای
matriculated U در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
unintended investment U سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
rool crush U اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
naturalizes U بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
naturalize U بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
naturalising U بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
naturalizing U بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
person entitled to asylum U پناهنده سیاسی [که درخواستش را پذیرفته باشند]
recognized asylum seeker U پناهنده سیاسی [که درخواستش را پذیرفته باشند]
asylee U پناهنده سیاسی [که درخواستش را پذیرفته باشند]
naturalises U بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
a bitter pill to swallow <idiom> U یک واقعیت ناخوشایند که باید پذیرفته شود
margin U تعداد اشتباهات که در متن یا محاسبه پذیرفته میشود
margins U تعداد اشتباهات که در متن یا محاسبه پذیرفته میشود
Nothing can excuse such impoliteness. U هیچ عذری برای بی ادبی پذیرفته نیست
specification U کارکردن با مشخصاتی که در یک صفت پذیرفته شده اند
approval U توافقنامهای که نشان میدهد یک موضوعی به طور رسمی پذیرفته شده است
approval U متنی که نشان میدهد یک موضوعی به طور رسمی پذیرفته شده است
tabled U لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
tables U لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
tabling U لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
table U لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
affirmative سیگنال تصدیق از طرف گیرنده که پیام را پذیرفته است و آماده بعدی است.
CMIP U پروتکلی که به طور رسمی توسط IOS پذیرفته شده است برای انتقال افلاعات مدیریت شبکه در شبکه
postulated U هر یک از احکام استدلالی که در ان علم بدون برهان پذیرفته شده و دراثبات سایر احکام مورداستفاده قرار می گیرد اصول ثابته
postulates U هر یک از احکام استدلالی که در ان علم بدون برهان پذیرفته شده و دراثبات سایر احکام مورداستفاده قرار می گیرد اصول ثابته
postulating U هر یک از احکام استدلالی که در ان علم بدون برهان پذیرفته شده و دراثبات سایر احکام مورداستفاده قرار می گیرد اصول ثابته
postulate U هر یک از احکام استدلالی که در ان علم بدون برهان پذیرفته شده و دراثبات سایر احکام مورداستفاده قرار می گیرد اصول ثابته
unbowed U خم نشده
uncharged U پر نشده
autochthonous U جابجا نشده
uncoditioned U شرط نشده
tenantless U اشغال نشده
uncoditioned U قطعی نشده
the date was not specified U نشده بود
unseen U مکشوف نشده
unseen U مشاهده نشده
undeeded U در سندقید نشده
uninvited U دعوت نشده
undefined U تعریف نشده
unaccommodated U فراهم نشده
undisiplined U تربیت نشده
uncleared U ترخیص نشده
undirected U هدایت نشده
roughdry U اطو نشده
non-registered [not registered] <adj.> U ثبت نشده
unasked U سوال نشده
sightless U دیده نشده
uncut U بریده نشده
haggard U رام نشده
unfulfilled U اجرا نشده
unfulfilled U انجام نشده
undisturbed U مختل نشده
uncommitted U تقبل نشده
unset U ثابت نشده
uncut U قطع نشده
uncut U از هم جدا نشده
unclaimed U مطالبه نشده
undeterred <adj.> U منصرف نشده
undyed <adj.> U رنگرزی نشده
unsung U سروده نشده
unsung U ستایش نشده
unsung U خوانده نشده
unbleached <adj.> U سفیدگری نشده
unabated U کاسته نشده
unbowed U سر کوب نشده
unshod U نعل نشده
in sheets U صحافی نشده
unsaturated U اشباع نشده
increate U افریده نشده
unsaturate U اشباع نشده
inedited U منتشر نشده
inedited U چاپ نشده
inextinct U نیست نشده
innascible U زایده نشده
intemerate U بی ناموس نشده
in quires U صحافی نشده
imperforate U منگنه نشده
unsight U دیده نشده
unsocialized U اجتماعی نشده
unstudied U مطالعه نشده
unthickened U تغلیظ نشده
unwashed U شسته نشده
custom uncleared U ترخیص نشده
unworn U کهنه نشده
unsaved U پس انداز نشده
unworn U استعمال نشده
unpremediated U تصور نشده
unpolished U پرداخت نشده
unbacked U رام نشده
unpublished U چاپ نشده
unpublished U نشر نشده
unquestioned U استنتاق نشده
unquestioned U بررسی نشده
unlicked U لیسیده نشده
unquestioned U بحث نشده
unreconstructed U بازسازی نشده
Before it is too late. While there is stI'll time. U تا دیر نشده
unleached U سفید نشده
unguarded U حساب نشده
unguarded U حراست نشده
unnormalized U هنجار نشده
uncircumcised U ختنه نشده
wound less U زخمی نشده
non switched line U خط گزینه نشده
unspotted U ننگین نشده
unaccomplished U انجام نشده
unsought U کاوش نشده
unconnected U وصل نشده
unearned U کسب نشده
unexploded U منفجر نشده
open U واریز نشده
uninspected <adj.> U ارزیابی نشده
untested <adj.> U ارزیابی نشده
unaudited <adj.> U ممیزی نشده
unchecked <adj.> U ممیزی نشده
unevaluated <adj.> U ممیزی نشده
unoccupied U اشغال نشده
vacant U اشغال نشده
unexamined <adj.> U ممیزی نشده
untested <adj.> U امتحان نشده
uninspected <adj.> U ممیزی نشده
untested <adj.> U ممیزی نشده
uncounted U شمرده نشده
unexamined <adj.> U ارزیابی نشده
unevaluated <adj.> U ارزیابی نشده
unaudited <adj.> U بازرسی نشده
unchecked <adj.> U بازرسی نشده
unevaluated <adj.> U بازرسی نشده
unexamined <adj.> U بازرسی نشده
uninspected <adj.> U بازرسی نشده
untested <adj.> U بازرسی نشده
unaudited <adj.> U امتحان نشده
unchecked <adj.> U امتحان نشده
unevaluated <adj.> U امتحان نشده
unexamined <adj.> U امتحان نشده
uninspected <adj.> U امتحان نشده
unaudited <adj.> U ارزیابی نشده
unchecked <adj.> U ارزیابی نشده
unverified <adj.> U بررسی نشده
unverified <adj.> U بازرسی نشده
unverified <adj.> U امتحان نشده
inexact U درست نشده
unverified <adj.> U ارزیابی نشده
Recent search history Forum search
1some services are not in full force
1set the record straight
1etaye namayandegi اعطای نمایندگی
2purchase off the registry
1what is Labbad
0Nonwoven fabric
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com